صفحات

۱۳۹۰ دی ۲۰, سه‌شنبه

چرا پانترک ها خود را بوزقورد و از نژاد گرگ می دانند؟


تاریخ هزاران ساله‌ی ایران بزرگ نشان از فراز و نشیب های بسیار دارد. در کنار اوج افتخارات و شکوه پیروزی ها، می توان دوران ‌های سیاه و ناخوشایند‌ی را نیز مشاهده کرد. گاهی می بینیم که به سبب ضعف و سوء‌مدیریت حاکمان، کشورمان مورد تاخت و تاز بیگانگان قرار گرفته و یا با بی تدبیری و خیانت قسمتی از مام وطن را جدا ساخته اند.
این روند همواره ادامه داشته و خواهد داشت و بر عهده ‌ی همه ماست که با مرور تاریخ و آموزش فرزندان خود این سرزمین اهورایی را حفظ نماییم.متاسفانه بر اثر ظلم و عدم کفایت حکومت کنونی نیز، برخی از دشمنان و طامعین قصد دارند که دیگر بار با تفرقه افکنی و جداسازی بخش دیگری ازخاک ما، ضربه ای جبران ناشدنی بر کشور و تاریخ آن وارد آورند.
یکی از این گروهای ضد ایرانی که نوشته حاضر بر آن تمرکز دارد گروهی موسوم به پانترک است که به زعم خود قصد شوم جداسازی آذربایجان را از ایران دارند.
پان ترکها خود را از تبار " گوک ترکها " می دانند و خود را همخون و ازنژاد آنها می خوانند . فعالیت و ادامه کاری گروههای مختلف پانترک  به اسطوره بوزقورد گره خورده است. به همین جهت آنها تلاش میکنند این موضوع رابه مردم بقبولاند که افسانه بوز قورد فقط افسانه تعدادی از قبایل آسیای مرکزی یا مغولستان نبوده بلکه ازافسانه های ملی ترک های آذربایجان  وهمه ترکهای جهان است.
براساس این اسطوره، درزمانهای خیلی دوردشمنان به اراضی و سرزمینهای قبایل ترک هجوم آوردند و همه ترکها را بجز پسر بچه ای کشتند بطوریکه  جزاو ترکی در زمین نماند.
دشمنان دست و پای پسر بچه را بریده و او را در مردابی انداختند اما ماده گرگی خاکستری بنام آسنا یا آچینا او را دیده و با شیر دادن و رساندن مواد غذائی پسرک را از مرگ نجات داد.
پس از چندی گرگ خاکستری در نتیجه آمیزش جنسی توسط پسرترک حامله شد. گرگ در کنار دریای مغرب در شمال غربی چین بر فراز کوهی رفته ودرغاری ده فرزند پسر و انسان مانند زائید. این ده پسرهم بشیوه پدرشان نسل ترکها را گسترش دادند.
ترکها بعد ازچند نسل که تعداد آنها به چند صد خانواده رسیده بود قصد خروج از غار را کردند. دراسطوره آمده که آن غار درمحاصره کوههای بلند ارکنکون قرار داشت. ترکان قصد خروج از غار را داشتند اما راه خروج از کوهستان را نمی دانستند. در این حین ترکان متوجه زوزه بوزقورد (گرگ خاکستری) شده و بسوی زوزه گرگ براه افتادند وبا راهنمائی گرگ ازمنطقه خارج شده و ازمرگ و نابودی نجات یافتند.
بعد از گذشت سالها،  قبایل ترک برهبری اوغوزخان قدرتمند شده و قصد فتح جهان و اشغال سرزمین های دیگررا می کنند.
در افسانه های “اغوزنامه” چنین آمده که: ” اغوز خاقان اسبها را زین کرد و پرچمها را برافراشت و لشکر را برای جنگ با اوروم خاقان حرکت داد پس از چهل روز وی در دامنه کوهی به نام بوز داغی اردو زد وبه خواب رفت. در روشنایی سحرگان  بوز قورد بشکل گوگ بوری (گرگ آسمانی) بصورت نور آبی رنگ به چادراوغوز خان تابید.  بوزقورد که یال پرپشتی داشت  در برابر اوغوز خاقان به سخن درآمد که اگر میخواهی درجنگ برای فتح جهان  پیروز بشوی، هر وقت من پیش رفتم پیشروی کن و هر جا من ایستادم بایست.
لشکر براه افتاد ودر این هنگام همگان دیدند که گرگی پیشاپیش لشکریان در حال حرکت بود……این گرگ آسمانی در سایر لشکرکشی ها ی اغوز نیز همراه و یاور او بود.”*

بوزقورتها به گرگ بودن افتخار میکنند/ گرگ منشی یعنی حمله به همنوع و تغذیه از گوشت و خون همجنس

اعمال و رفتارهای وحشیانه­ای که دوراز صفات و ملکات انسانی باشد و خواندن و شنیدن آن بی­رحمی­ها و سفاکی­ها موی بر بدن راست کند درعرف اصطلاح و امثله به گرگ منشی تعبیر و تفسیر شده است.
از آنجا که این خوی و منش در میان تمام درندگان عالم به جهاتی که اشارت خواهد رفت صرفاً اختصاص به گرگ دارد و به همین ملاحظات در مورد گرگ صفتان جهان از آن استفاده و اصطلاح شده است لذا لازم دانستم ریشه و وجه تسمیه آن فی الجمله گفته آید .
حقیقت این است که شیر , ببر, پلنگ ,خرس, کفتار , روباه , شغال و بالاخره کلیه درندگان گوشتخواری که می شناسیم و یا نامشان در کتب حیوان شناسی آمده است سبعیت و درندگی آنها نسبت به همنوعان خودشان نیست یعنی از گوشت بدن یکدیگرتغذیه نمی کنند بلکه هنگام گرسنگی به سایر حیوانات وحشی و اهلی ، بخصوص گاو کوهی و بز کوهی وآهوان بیابانی و جنگلی که گوشت لذیذ و مطبوع دارند حمله می برند و مهم آنکه از گوشت آن حیوانات به مقداری که سدجوع شود می خورند و بقیه را برای سایر حیوانات گوشتخوار که قدرت و توانایی صید حیوانات قویتر از خود را ندارند باقی می گذارند ولی گرگ این حیوان سبع و درنده علاوه بر آنکه دشمن حیوانات اهلی است و پنجه ها و ناخنهای تیزش پوست گاو وگوسفند و چهارپایان راهر قدر هم کلفت و زمخت و سطبر باشد به یک حمله از هم می درد بلکه در فصل زمستان که زمین مستور از برف می شود و حیوانات علفخوار از لانه و آشیانه خارج نمی شوند به صورت دسته جمعی هفت تایی تا دوازده تایی حرکت می کنند و برای یافتن صید و طعمه از هرجا سردر می کنند و حتی گهگاه بدون ترس و وحشت از سگهای چوپانی به آغل گوسفندان و اصطبل گاوان و چهارپایان نیز یورش می برند . چه بسا اتفاق افتاده که گرگان گرسنه به آدمیان حمله کرده اند و اطفال و کودکان را در داخل و خارج روستاها ربوده اند .
با این وصف گاه اتفاق می افتد که چندروز در میان برف و بوران صیدی به چنگ نمی آورند و گرسنه می مانند ، در چنین مواردی به گفته استاد دکتر محمد جعفرمحجوب :« تمام آنان دایره وار می نشینند و به دقت یکدیگررا زیرنظر می گیرند . به محض آنکه یکی ازآنان کوچکترین ضعفی نشان داد و گرسنگی زودتر از دیگران بروی چیره شد . بی درنگ همه بر سر او می ریزند و به سرعت او را می خورند و دوباره دایره را تشکیل می دهند و به مراقبت یکدیگر می پردازند .»
به طوری که ملاحظه شد خوی و روش گرگ منشی یعنی حمله به همنوع و تغذیه از گوشت و خون همجنس صرفاً اختصاص به گرگ دارد که به هنگام احساس گرسنگی چنان سبع و درنده می شود که خودی و بیگانه نمی شناسد و هرچه را که ضعیفتر و نزدیکتر ببیند از هم می درد و می خورد در حالی که سایر حیوانات گوشتخوار و درنده اگر از گرسنگی بمیرند به همنوعشان حمله نمی کنند و از گوشت و خونشان تغذیه نمی نمایند .درآن ازمنه و اعصاری که بشر در غارها زندگی می کرد و نیروی فکری و ملکات عقلانیش چندان رشد نکرده بود از آنجا که خَلقاً وخُلقاً مدنی الطبع بود دسته جمعی و به شکل گله ها و دسته ها می زیست و همان نظام ابتدایی جامعه عصر خویش را گردن می نهاد .
در میان همین گله ها و دسته های انسانهای اولیه که برای بدست آوردن غذا و به منظور تغذیه در حرکت و تلاش و تکاپو بوده اند گاهگاهی آن چنان جدالهای سخت و پیکارهای بی رحمانه روی می داد که مانند گرگان گرسنه به جان یکدیگر می افتادند و احیاناً گوشت و پوست و مقتولین و کشته شدگان را می خوردند . بعدها این روال و رویه از جهت مشابهت با خوی و منش گرگان گرسنه به گرگ منشی تعبیر و تفسیر شد و از آن در موارد مقتضی که متاسفانه در طول تاریخی به کرات مشاهده شده و می شود استفاده و استناد کرده اند
علم ژنتیک ثابت می کند که بیش از 90 درصد از بخش ژنتیکی مردم ترکیه با نژاد زرد متفاوت بوده وبا مردم بالکان و خاورمیانه مشترک است. اما سیر ترک زبان شدن آنها پس از حمله ترکان سلجوقی سرعت گرفت و گسترش یافت. ولی از آنجاییکه نژاد اصلي ترکها زرد می باشد امروزه پان ترک ها دچار بی هويتی گشته و سعی دارند که خود و ديگران را ترک تبار نشان دهند چون آذربایجانی ها از لحاظ نژاد و فرهنگ و نژاد ایرانی هستند  پان ترک ها برای پیشبرد اهداف تجزیه طلبانه ی خود مجبورند برای قوم ترک دروغ بنویسند و تاریخ اختراع کنند حتا تا آنجا که خود را از تبار گرگ بنامند و به گرگ خویی خود افتخار کنند.

* بخش های مربوط به افسانه ی بوزقورد از منابع تجزیه طلب اقتباس شده است.
با تشکر از دوست گرامی "نئوابلیس" که در ویرایش و جمع آوری این مطلب کمک بسیاری نمودند